راه عشق

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

قیامت وسوال و جواب

17 خرداد 1400 توسط شهید صدرزاده

بهلول بیشتر وقتها در قبرستان می‌نشست و روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود و هارون به قصد شکار از آن محل عبور می‌نمود چون به بهلول رسید
گفت: بهلول چه می‌کنی؟ بهلول جواب داد: به دیدن اشخاصی آمده‌ام که نه غیبت مردم را می‌نمایند و نه از من توقعی دارند و نه من را اذیت و آزار می‌دهند. هارون گفت: آیا می‌توانی از قیامت و صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟ بهلول جواب داد به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند تا به بر آن نهند تا سرخ و خوب داغ شود هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد. آنگاه بهلول گفت: ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می‌ایستم و خود را معرفی می‌نمایم و آنچه خورده‌ام و هرچه پوشیده‌ام ذکر می‌نمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی. هارون قبول نمود. آنگاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت: بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوری پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواست خود را معرفی نماید نتوانست و پایش بسوخت و به پایین افتاد. سپس بهلول گفت: ای هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است. آنها که درویش بوده اند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند. 
———-
منبع:

خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج ۲، ص ۱۵۲.

 نظر دهید »

بهلول وتخت پادشاهی

16 خرداد 1400 توسط شهید صدرزاده

بهلول و تخت پادشاهی 

(شما بخوانید روحانی وریاست جمهوری)

روزی بهلول وارد قصر هارون الرشید شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید جلو رفته و بدون ترس و واهمه بر تخت خلیفه نشست. غلامان دربار چون او را در آن حال دیدند به ضرب چوب و تازیانه بهلول را از تخت پایین کشیدند. هنگامی که خلیفه وارد شد بهلول را در حالتی بهم ریخته دید که گریه می‌کند. از نگهبانان سبب گریه او را پرسید. نگهبانان گفتند: چون در مکان مخصوص شما نشسته بود او را از آنجا دور کردیم. هارون آنها را ملامت کرد و بهلول را دلداری داده و نوازش نمود. بهلول گفت: من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو می‌گریم. زیرا که من چند لحظه در مسند تو نشستم اینقدر صدمه دیدم و اذیت و آزار کشیدم. در این اندیشه‌ام که تو که یک عمر بر این مسند نشسته اي چه مقدار آزار خواهی کشید و صدمه خواهی دید. تو به عاقبت کار خود نمی اندیشی و در فکر کارهای خود نیستی. 

———-

 

 نظر دهید »

وزغ ویاری حضرت ابراهیم علیه السلام

27 اردیبهشت 1400 توسط شهید صدرزاده

 

حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از شکستن بتها، و متهم شدن او به این کار اورا به زندان انداختند.و تصمیم گرفتن که اورا در آتش بسوزانند. برای این کار هیزم زیادی جمع کردند، روزی که قرار بود ابراهیم علیه السلام را در آتش بیاندازند، فرا رسید، نمرود و سپاهیانش حاضر شدند و نمرود در برج بلندی به این مراسم نگاه می‌کرد تا ببیند چگونه ابراهیم در آتش می‌افتد و چون گرمای آن آتش زیاد بود، کسی نمی توانست به اطرافش نزدیک شود و هر پرنده ای از فاصله یک فرسخی آن، آتش می‌گرفت،  و آنها نمی دانستند چگونه ابراهیم علیه السلام را در آتش بیاندازند، شیطان به سراغشان آمد و به آنها تعلیم داد که او را در منجنیق قرار دهند و در آتش بیاندازند. 

گفته شده که در آن روز، وزغ در آتش ابراهیم می‌دمید و قورباغه با خود آب می‌آورد تا آتش را خاموش کند. از کار این دو جانور سوال شد، در جواب گفته‌اند که ما به اندازه‌ی توانایی خود به حمایت ویاری  حجت خدا تلاش خواهیم کرد.

سوال؟؟!!!!

ما چقدر برای حجت خدا و یاری امام زمان علیه السلام تلاش کردیم؟؟!!!!!!!

 

 

قصه های قران و انبیا - فصل دوم: ولادت آن حضرت و بت شکنی - صفحه ۱۹۸

 نظر دهید »

کاشت وبرداشت

26 اردیبهشت 1400 توسط شهید صدرزاده

                  کاشتِ جو

مولاى لقمان به او دستور داد كه در زمينش، براى او كنجد بكارد ؛ ولى او جو كاشت. وقتى كه زمان درو فرا رسيد، مولا گفت: چرا جو كاشتى، در حالى كه من به تو دستور دادم كه كنجد بكارى؟ لقمان گفت: «از خدا اميد داشتم كه براى تو، كنجد بروياند». مولايش گفت: مگر اين ممكن است؟ لقمان گفت: «تو را مى بينم كه خداى متعال را نافرمانى مى كنى، در حالى كه از او اميد بهشت دارى ؛ لذا گفتم شايد آن هم بشود». آن گاه، مولايش گريست و به دست او توبه كرد و او را آزاد ساخت.

حواسمان به اعمال و رفتارهایمان باشد چرا که؛

زمین به شدت گرد است،واز هر دستی بدهیم از همان دست هم میگیریم پس مراقب کاشت‌هایمان برای فردای برداشت باشیم.

حکمت نامه لقمان ص۶۳

 1 نظر

برترین وبدترین

25 اردیبهشت 1400 توسط شهید صدرزاده

قلب وزبان 

قال مولیٰ الموحدین امیر المومنین علیه السلام: رُبَّ کلمةٍ سلبت نعمةٍ

چه بسا سخنی که نعمتی را سلب می‌کند.

 

لقمان، برده اى حبشى و نجّار بود. مولايش بدو گفت: گوسفندى را برايم سر ببر. گوسفندى را برايش سر بريد. آن گاه، گفت: لذيذترين دو عضو آن را برايم بياور! لقمان، زبان و دل آن را برايش آورد. مولا گفت: آيا در آن، چيزى لذيذتر از اين دو هست؟ لقمان گفت: «نه». آن گاه، ساكت شد. بار ديگر، مولا گفت: گوسفندى را برايم سر ببر. لقمان، گوسفندى برايش سر بريد. گفت: خبيث ترين دو عضو آن را دور بيندازد. لقمان، زبان و دل را دور انداخت. مولايش گفت: به تو گفتم: لذيذترينِ آن را برايم بياور، تو زبان و دل را آوردى. سپس گفتم: خبيث ترينِ آن را دور بينداز، باز تو زبان و دل را دور انداختى! لقمان گفت: «هيچ چيزى لذيذتر از آن دو نيست ؛ هنگامى كه سالم باشند، و هيچ چيزى خبيث تر از آن دو نيست ؛ هنگامى كه فاسد باشند».

پس مواظب ورودی‌های دل و خروجی‌های زبانمان باشیم.

حکمت نامه لقمان،ص۵۷

 

 نظر دهید »

کاسب نمونه

24 اردیبهشت 1400 توسط شهید صدرزاده

کاسب نمونه 

پدر مادرم می‌گفتند:آن زمان که سفر از شهری به شهری با چهارپایان صورت می‌گرفت، با دوستانم از طرف اصفهان از منطقه خوانسار به سوی زیارت حضرت رضا علیه السلام حرکت کردیم.

من درجمع دوستان مأمور خرید لوازم مورد نیاز بودم. در شهر دامغان اول صبح وارد مغازه ‌‌‌‌‌ای شدم، جنسی میخواستم، مرد مرا درون مغازه دعوت کرد وبه عنوان اینکه زائرم شروع به پذیرایی کرد. شخصی برای خرید به او مراجعه کرد. قصد خرید مفصل داشت. به او گفت: لطفا از مغازه روبرویی تهیه کنید. مشتری رفت. به او گفتم: شما که این جنس راداشتید!! چرا با او معامله نکردید؟؟!!

گفت: اول صبح چهره‌ی صاحب مغازه روبرویی را غمناک دیدم، علت راپرسیدم، پاسخ داد: بدهکارم وامروز روز ادای دین است ولی، از دیروز تا به امروز به اندازه‌ای که بتوانم ادای دین کنم خرید وفروش نداشتم.

غصه ورنج او را نمیتوانم تحمل کنم، مشتری را به سوی او فرستادم تا از درد ورنج بدهکاری خلاص شود چرا که، مؤمن باید هوای برادرِ مومن خود را داشته باشد.

آری همگی باید هوای هم را داشته باشیم.

 

منبع: نظام خانواده دراسلام 

استاد حسین انصاریان

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

راه عشق

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام حسین علیه السلام
  • امام زمانی عج
  • امام علی علیه السلام
  • بدون موضوع
  • متفرقه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس