گوهر وجود
گوهر وجود
قيمةُ کلِّ إمرئِِ ما یُحسِنُهُ
قیمت هرکس به اندازه ی کاری است که آن را نیکو انجام میدهد.(نهج البلاغه، حکمت۸۱)
هارون الرشید،هرکاری کرد نتوانست امام کاظم(علیه السلام) را تابع خود کند. سرانجام برای اینکه امام را(نعوذبالله) رسوا کند، یکی از کنیزه های رقاصه وزیبا روی خود را به عنوان خدمت گزار به زندان فرستاد.
کنیز مأمور بود دل امام را برباید؛ اما…
روزی مأمور خلیفه به زندان آمدودید کنیز به سجده افتاده وبا حال خاصی میگوید: قُدُّس سبحانک سبحانک؛
مامور این جریان را به هارون گزارش داد. هارون دستور احضار کنیز راداد.
کنیز به آسمان مینگریست وبدنش به لرزه در می آمد. هارون گفت: چگونه هستی؟؟ کنیز گفت: من در زندان کنار امام ایستاده بودم ،اما او شب وروز به نماز وعبادت مشغول بود وتسبیح خدا میگفت وبه من اعتنا نمیکردو…
مقام والای او مراتحت تاثیر قرار داد، به سجده افتادم وتسبیح خدا گفتم.
هارون اوراتهدید کرد که این جریان را به کسی نگوید؛ اما او در هرفرصتی، از امام کاظم (علیه السلام) سخن میگفت. وآنچنان منقلب شده بود که همواره در یاد خدا بود.
هَلَکَ إمرُؤَُ لم یعرِف قَدرَهُ
هرکس ارزش خود را نشناخت، هلاک شد.(حکمت۱۴۹)
بله؛ امام با شناخت گوهر خود اینگونه باعث هدایت می شدند.
الانوار البهیه، شیخ عباس قمی