راه عشق

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

بی تفاوت

10 مهر 1399 توسط شهید صدرزاده

بی تفاوت نباشیم

میثم تمار به ما فهماند که برای دفاع از ولایت?

?اگر مثل عمار ، قدرت تبیین و اقناع سازی و رفع شبهات را نداری

?اگر مثل مالک فرمانده سپاه نیستی و امکان حضور در عرصه ی نبرد در برابر دشمنان را نداری

?اگر همچون سلمان توان یا امکان مدیریت در حکومت اسلامی را نداری

?اگر همچون ابوذر فریاد مطالبه و عدالت خواهی از خواصِ بی خواصِ جامعه را سر نمیدهی و گریبانِ مسئولین جامعه را در کوتاهی هاشان نمیگیری

♦️میتوانی مثل میثم تمار در بین مردم باشی، خرما فروش یا نقاش و یا بنا و بقال و کارگر و کارمند و هنرمند و …
و پای امام بایستی و از تصمیمات او دفاع کنی ، بی تفاوت نباشی و در جامعه و تاریخ اثرگذار باشی

?مااز کدام نوع یارِ علی ( علیه السلام ) هستیم؟؟؟

ودرحال حاضر برای امام زمانِ خود(روحی له الفداء) ، چگونه یاری هستیم؟؟!!! 


فقط…وفقط….
#بی_تفاوت_نباشیم

 نظر دهید »

پوست نازک

09 مهر 1399 توسط شهید صدرزاده

پوست نازک

امیر المومنین علیه السلام می‌فرمایند:

بدانید که این پوست نازک را طاقت بر آتش نیست؛ پس به خود رحم کنید!

شما خود را در دنیا به مصائب و رنجها آزموده اید، آیا دیده اید یکی از شما به‌خاطر خاری که به بدنش فرو می‌رود ، یا ریگ داغی که او را میسوزاند، چگونه ناله سر داده و اظهار درد میکند؟!

پس چه طاقت وحالی خواهد داشت وقتی بین دو طبقه از آتش قرار می‌گیرد در حال که همخوابه‌ی سنگ سوزان و همنشین شیطان شود؟!….

ای مردم! خدارا ! خدا را ! در نظر بگیرید ، اکنون که در تندرستی هستید، پس در آزادی خود تا قبل از گرفتاری بکوشید، دیده ها را در شب بیدار دارید، شکم‌ها را با روزه لاغر کنید، اموالتان را انفاق نمایید، بدنها را فدای جان کنید ودر این راه بخل نورزید……..

( نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳)

 

 نظر دهید »

رنج شیطان

08 مهر 1399 توسط شهید صدرزاده

روزی شیطان درمقابل حضرت یحیی(علیه السلام) آشکار شد وبه وی عرض کرد، می‌خواهم تو رانصیحت کنم. حضرت یحیی(علیه السلام) فرمود: من به نصیحت تو تمایلی ندارم، ولی از وضع وطبقات مردم مرا اطلاعی بده. شیطان گفت: بنی آدم از نظر ما به سه دسته تقسیم میشوند:

۱) عده ای که مانند شما معصوم‌اند، از دستشان راحتیم چون از آن ها مأیوسیم ومی‌دانیم نیرنگ وحیله‌های ما در آن‌ها اثر نمی‌گذارند.

۲) دسته ای هم برعکس در پیش ما شبیه به توپی هستند که در دست بچه‌های شماست.به هر طرف بخواهیم آن‌ها را می‌بریم وکاملا در اختیار ما هستند.

۳) طایفه سوم برای مااز هر دودسته ی قبل، رنج وناراحتی بیشتری دارند.یکی از آنها را در نظر میگیریم، تلاش زیاد میکنیم تا او را فریب دهیم همین که فریب خورد وقدمی به میل ما برداشت، یک‌مرتبه متذکر می‌شود واز کرده‌ی خود پشیمان می‌گردد. روی به توجه واستغفار می‌آورد وهرچه رنج برای او کشیدیم از بین می‌برد. باز برای مرتبه دوم درصدد اغوا وگمراهی‌اش بر می‌آییم، این بار نیز پس از آنکه او را به گناه می‌کشیم فوراً متوجه شده توبه می‌کند. نه از او مأیوسیم و نه می‌توانیم مراد خود را از چنین شخصی بگیریم، پیوسته برای این دسته در زحمت و رنجیم.

وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(بقره 199)


وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (هود 90)

 إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ(بقره222)

کافی،جلد۱،ص۱۱

 نظر دهید »

ابراهیم مجاب

07 مهر 1399 توسط شهید صدرزاده

? خدمت به پدر و مادر?

?از تل زینبیه که وارد حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام میشوی اول باید قبر “ابراهیم مجاب” را زیارت کنی.

?* ابراهیم مجاب * کيست؟

ابراهیم پدر و مادری داشت پیر و فرتوت
هر هفته شبهای جمعه به رسم ادب یکی از آنان را (به نوبت) بر دوش خود به زیارت امام حسین علیه السلام میبرد اگر چه در این راه بسيار اذیت میشد. این شب جمعه موصوف پدر را بزیارت برد اما در بازگشت مادرش به او گفت ابراهیم پسرم به دلم برات شده که هفته دیگر در دنیا نخواهم بود بیا و مرا هم همین هفته به زیارت مولا و آقايم امام حسین علیه السلام ببر.
و ابراهیم که از شدت درد کمر رنج میبرد به رسم ادب مادر را بر دوش گرفته و راهی حرم میشود و در مسیر از شدت درد به نجوای با امام مشغول میشود که :
آقا آیا این خدمت را از من قبول میکنی؟
آیا اين خدمت جبران گوشه ای از زحمات مادرم خواهد بود؟
آیا…؟
و مادرش نیز آرام بر دوش ابراهیم و در بیخ گوش فرزند اینگونه با خدای خویش راز میگوید که:
“الهی امام حسین(علیه السلام)جواب این زحمت و خوبی تورا بدهد مادر”

ابراهیم مادر بر دوش وارد حرم شده و در مقابل مضجع شریف عزیز دل فاطمه (سلام الله علیهما)میگوید:
“السلام علیک یا ابا عبدالله”
همه آنهایی که در حرم بودند به گوش خود می شنوند که از داخل ضریح مطهر صدایی بس دل نواز پاسخ میگوید:
? “و علیک السلام یا ابراهیم”? از این پس برخی علما و بزرگان و مردم در حرم به انتظار ابراهیم مينشستند تا وارد شده و سلام دهد و جواب امام را بشنوند وبه همین او را ابراهیم مجاب (یعنی اجابت شده از سوی آقا) ناميدند.

سالها بعد هم که ابراهیم از دنیا رفت، به هدایت امام حسین (علیه السلام)در محل فعلی به خاک سپرده شد و اينک هرکس از تل زینبیه وارد حرم شود لاجرم ۲ بار ابراهیم را زیارت خواهد کرد.

 2 نظر

طول عمر حضرت خضر(علیه السلام)

07 مهر 1399 توسط شهید صدرزاده

 طول عمر حضرت خضر (علیه السلام)

در خصوص طول عمر حضرت خضر علیه‌السلام نظر شما را به روایتی که از قول امام صادق( علیه‌السلام) نقل کرده‌اند جلب می‌کنیم:

آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه برای رسالتش طولانی گردانید و نه به جهت کتابی که بدو نازل کند و یا این‌که به‌وسیله او و شریعتش، شریعت پیامبران پیش از خود را نسخ کند و نه به جهت امامتی که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتی که خدا بر او واجب ساخته بود؛ بلکه خدای جهان‌آفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمر گرامی قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را در دوران غیبت او بسیار طولانی سازد و می‌دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد و اشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش (خضر) را طولانی ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم ـ علیه‌السلام ـ بدان تشبیه گردد و بدین‌وسیله اشکال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد. بدون تردید او زنده است و اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش می‌گذرد.

2. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 222.
3. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ج 3، ص 357.
4. یوم الخلاص، ص 157.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌?اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج?

وجعلنا من خیر اعوانه وانصاره

واعنا علی تأدیة حقوقه الیه?

?برای فرجش صلوات?

 نظر دهید »

گوهر وجود

06 مهر 1399 توسط شهید صدرزاده

گوهر وجود

قيمةُ کلِّ إمرئِِ ما یُحسِنُهُ 

قیمت هرکس به اندازه ی کاری است که آن را نیکو انجام میدهد.(نهج البلاغه، حکمت۸۱)

هارون الرشید،هرکاری کرد نتوانست امام کاظم(علیه السلام) را تابع خود کند. سرانجام برای اینکه امام را(نعوذبالله) رسوا کند، یکی از کنیزه های رقاصه وزیبا روی خود را به عنوان خدمت گزار به زندان فرستاد.

کنیز مأمور بود دل امام را برباید؛ اما…

روزی مأمور خلیفه به زندان آمدودید کنیز به سجده افتاده وبا حال خاصی میگوید: قُدُّس سبحانک سبحانک؛ 

مامور این جریان را به هارون گزارش داد. هارون دستور احضار کنیز راداد.

کنیز به آسمان مینگریست وبدنش به لرزه در می آمد. هارون گفت: چگونه هستی؟؟ کنیز گفت: من در زندان کنار امام ایستاده بودم ،اما او شب وروز به نماز وعبادت مشغول بود وتسبیح خدا میگفت وبه من اعتنا نمیکردو…

مقام والای او مراتحت تاثیر قرار داد، به سجده افتادم وتسبیح خدا گفتم.

هارون اوراتهدید کرد که این جریان را به کسی نگوید؛ اما او در هرفرصتی، از امام کاظم (علیه السلام) سخن میگفت. وآنچنان منقلب شده بود که همواره در یاد خدا بود.

هَلَکَ إمرُؤَُ لم یعرِف قَدرَهُ

هرکس ارزش خود را نشناخت، هلاک شد.(حکمت۱۴۹)

بله؛ امام با شناخت گوهر خود اینگونه باعث هدایت می شدند.

الانوار البهیه، شیخ عباس قمی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

راه عشق

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام حسین علیه السلام
  • امام زمانی عج
  • امام علی علیه السلام
  • بدون موضوع
  • متفرقه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس